قبل از هرچیزی باید بدانیم که فرآیند کسب و کار یکی از مباحث مهم مدیریتی می باشد. هدف اصلی که در بهینه سازی عملکرد کسب و کار دنبال می شود این است که به جای شغل های سنتی، کسب و کار جدیدی را تولید کنند که سیستم ها و واحدهای آن جدا از یکدیگر باشد. در این صورت روش کار کردن افراد بسیار بهبود پیدا می کند و در اصل شغل های زیادی وجود دارد که افراد برای کسب درآمد به آنها روی آورند.در اصل مدیریت فرآیند کسب و کار راهکارها و روش هایی را ارائه می دهد که اهداف بهینه سازی عملکرد را بسیار بهبود می بخشد. یکی از مهمترین نیازهایی که هر جامعه مدیریتی دارد این است که کسب و کار آن رونق بخشیده شود و با ایجاد نیروی کار و شغلی هایی که برخی از افراد در آنها مهرت دارند می توانند بهینه سازی عملکرد آن را بهبود بخشید و در نتیجه جامعه مدیریتی خواهند داشت که از بسیااری جهات رشد کرده و جایگاه بالایی را به دست آورده است. هدف اصلی بهینه سازی عملکرد در حوزه های کسب و کار این است که تحلیل کسب و کار مورد ارزیابی قرار گیرد و برنامه ربزی بی نقصی برای بهبود فرآیندهای آن صورت بگیرد. در صورتی فرآیندهای کسب و کار بهبود پیدا می کند که معیار های سنجش عملکرد مشخص شود، تحلیل بهینه سازی عملکرد انجام گردد، باید گزارش نتایج تحلیل آن بیان گردد و هرگونه اقدامات پیشگیرانه ای که برای آن مد نظر قرار گرفته شده است شناسایی شده باشد. بهینه سازی عملکرد باید کاملا به صورت ابتکاری باشد تا اینکه در آینده برای افرادی که در آن حوزه فعالیت می کنند مانند وظیفه شود و خود را موظف به انجام دادن آن کار بدانند.
بهینه سازی عملکرد کسب و کاری که شکل می گیرد به طور کامل به آن طرح ابتکاری وجود دارد که ساخته شده است، برخی از طرح ها ابتکاری تا حدی رشد می کنند که به درجه بالایی از رشد می رسند و برخی دیگر به رشد چندانی دست پیدا نمی کنند و رشد طرح های ابتکاری کسب و کار به قوانین آن بستگی دارد که تا چه حدودی موجب بهبود آن شود. گزارشاتی که در مورد بهینه سازی عملکرد ارائه می شوند باید به گونه ای باشد که تمامی نیازهای آن کسب و کار را ارائه دهد، این گزارشات دلیل اصلی رشد آن کسب و کار و بهبود آن می باشد. اگر برای بهینه سازی عملکرد در کسب و کار معیارهای سنجش وجود داشته باشد به راحتی از آنها می تواند اهرمی بسازد برای اینکه معیارهای جدیدی را مشخص کند و در فرآیند کسب و کار پیشرفت چشمگیری داشته باشد. تحلیل گرانی که در حوزه بهینه سازی عملکرد کسب و کار فعالیت می کنند، می توانند این معیارهای سنجشی را از کسانی که ذینفع هستند به دست آورند و ارائه دهند. این معیارها می توانند بر اساس دستاوردهایی که در تاریخ های مشخصی توسط اشخاصی که تحلیل گر هستند انجام شده است، نسخه هایی مانند تعداد تغییرات دستاوردهای فرآیند کسب و کار، تعداد چرخه های بازبینی شده که مورد نیاز بوده است، اثربخشی خود را برای تحلیل گران ثابت کنند.
معیارهای سنجش برای بهینه سازی عملکرد، تحلیل گری را که در حوزه کسب و کار فعالیت دارد را قادر می سازد تا مشخص کند چه زمانی مشکلات روی خواهند آورد که این عملکرد موجب می گردد فرصت های شناسایی کسب و کار بیشتر شود و افراد به راحتی بتوانند در پیدا کردن کسب و کاری مفید موفق شوند. معیارهای سنجش که برای بهینه سازی عملکرد در کسب و کار وجود دارد، کمی و کیفی هستند،. معیارهایی که در سنجش کیفی قرار می گیرند ذهنی می باشند و به شدت تحت تاثیر ادراکات، نگرش ها و سایر معیارهای ذهنی می باشند. برخی از معیارهایی که در سنجش احتمالی قرار می گیرند عبارتند از :
این معیار در ارزیابی سنجش احتمالی ب این موضوع می پردازد که آیا فردی که به کسب و کار مشغول شده است، مهارت های کار به او واگذار شده را دارد و می تواند به راحتی در انجام وظیفه خود موفق شود یا نمی شود.
در این بخش به این موضوع پرداخته می شود که آیا می توان به محصولاتی کسی که در حوزه کسب و کار خود مشغول است اعتماد نمود و دستاوردهای او را از جمله دستاوردهای خود کفا دانست، در غیر اینصورت باید برای نتایج خود توضیحاتی ارائه دهد.
در این مورد سازمانی که حوزه کسب و کار را بر عهده دارد به دنبال این موضوع می باشد که آیا فرد کاسب منابع کای را برای انجام فعالیت های خود دارد و اگر وجود ندارد به دنبال راه حلی برای آن مشکل می گردد.
این معیار بهینه سازی عملکرد به مزیتی که از طریق نتیجه کاری که فرد کاسب انجام داده است می پردازد و این موضوع را ارزیابی می کند که آیا زمان، هزینه و سرمایه گذاری هایی را که برای فرد کاسب انجام داده است ارزش داشته و اگر نداشته به فکر راه حلی باشد.
این معیار به این موضوع می پردازد که آیا اهدافی که برای کسب و کار در نظر بوده است تحقق پیدا کرده است، و آیا مشکلاتی که در راستای آن کسب و کار بوده حل شده و اگر تمامی آنها با موفقیت سپری شده باشد به فکر بهبود بهینه سازی عملکرد در کسب و کار می افتد.
در این مورد به ارزیابی فرد کاسب پرداخته می شود که آیا کاری را که از او خواسته اند به خوبی انجام داده است و از پس آن بر آمده است یا خیر، وی باید تمامی انتظاراتی که از او در جدول بیان شده است را انجام دهد و به موقع تحویل مشتری بدهد.
تحلیل و ارزیابی دستاوردهای کسب و کاری که در حال فعالیت می باشند را با مجموعه ای ملاک هایی قابل تعریف مقایسه می کنند و نتیجه نهایی را از آن می گیرند. این تحلیل و تجزیه ای که در مورد بهینه سازی عملکرد در فرآیند کسب و کار صورت می گیرد، می تواند بر اساس منابع به کار رفته شده و دستاوردهای آن انجام گردد. عملکرد آنها را باید به کسانی سپرد که در مورد آن کسب و کار ذینفع می باشند و هیچ فایده ای از بهبود و یا عدم بهبود آن کسب و کار به آنها نمی رسد. ارزیابی هایی که تهیه می شود گاقی اوقات بر دوش مدیر پرسنل می باشد، ولی تمام کسانی که در این مورد ذینفع می باشند داده های بسیاری را برای ارزیابی کسب و کار دارند. با این وجود باید دقت داشته باشید که هر سازمانی منابع و ارزیابی های مربوط به خود را دارد و از این جهت که چه کسی باید این اهداف را پایه گذاری کند بسیار با یکدیگر متفاوت می باشند.
بعد از اینکه نتایج عملکرد فرد کاسب را مورد ارزیابی قرار دادند، تمامی کسانی که در ارزیابی آن نقش داشته اند یک سری اقدامات را برای بهینه سازی عملکرد آن فرآیند پایه گذاری می کنند. از جمله این اقدامات را به ترتیب شرح می دهید.
در این مورد فردی که کاسب است و فعالیت دارد باید از رویدادهایی که تاثیر منفی بر نتایج کار او می گذارد دوری کند و با اقدامات بهبود دهنده ای که انجام می دهد، رویدادهای منفی را در کسب و کار خود کاهش دهد.
در این مورد کسانی که قوانین بهبود بهینه سازی عملکرد را پایه گذاری کرده اند، یک سری قوانین خاص هر شغل را بیان می کنند که با انجام دادن آن راهکارهای ارائه شده تاثیرات منفی یک رخداد را کاهش می دهند.
در نهایت زمانی که شا تمامی تاثیرات منفی را در حوزه کار خود کاهش دادید، دیگر بید به فکر راهکارهایی برای افزایش سرعت و هزینه خود باشید. در این اقدام، کسانی که راهکارهایی را برای بهینه سازی عملکرد کسب و کار ارائه می دهند، راهکارهایی را به فرد کاسب نشان می دهند که از آن طریق می تواند رویدادهایی را با تاثیر مثبت بر شغل خود به وجود آورد. ای اقدامات به طور قطع یکسری تغییرات در کسب و کار به وجود می آورد که به نفع فرد کاسب می باشد.
همانطور که بیان نمودیم یک سری قوانین وجود دارد که مدیران مربوط به کسب و کار آنها را وضع می کنند و افرادی که در آن حوزه فعالیت می کنند با پیش گرفتن آن قوانین می توانند تاثیرات مثبتی را بر شغل خود بگذارند. از جمله این رهنمودها و ابزارها را در ادامه بیان می کنیم.
این مورد مربوط به قوانین و انتظاراتی است که توسط سازمان های مربوطه وضع می شود. فردی که در فرآیند کسب و کار خود مشغول است باید قوانین آن حوزه کاری را به خوبی انجام دهد و انتظارات سازمان را برآورده کند.
در این مورد، ایده هایی خلق می شود که انجام دادن آنها نتایج مثبتی را برای فردی که در کسب و کار خود فعالیت می کند دارد. با انجام دادن این ایده های بهینه سازی عملکرد فرآیند کسب و کار بهبود پیدا می کند.
در این مورد به جمع آوری ارزیابی هایی که فرد کاسب از عملکرد سازمان مربوطه داشته است پرداخته می شود. گاهی فردی که در حوزه مربوط به شغل خود فعالیت می کند، اشکالات و ایراداتی را متوجه می شود که شاید مدیریت سازمان آنها را متوجه نشده باشد، با جمع آوری ارزیابی هر فرد این امکان به سازمان مربوطه داده می شود که بیشتر به بهبود بهینه سازی عملکرد خود بپردازد.
گاهی اوقات یک سری از مشکلات چندین بار درفعالیتهای کسب و کار رخ می دهد که باید سازمان مربوطه به هر کدا از حوزه های کسب و کار در پی رفع آن مشکل باشند. در صورتی که آن مشکل حل نشود در سیستم های دیگر هم اختلال به وجود می آورد.
یکی از مهمترین تکنیک های کسب و کار این مورد می باشد. این روش بسیار در بهبود بهینه سازی عملکرد فرآیندهای کسب و کار کارآمد می باشد. روش آن به این گونه است که، تغییراتی را در فرآیندهای کسب و کار به وجود می آورند، گاهی این تغییرات بسیار مثبت بوده و می تواند با کاری که انجام می شود ادغام گردد و نتیجه خوبی را ارائه دهد.
در این روش به این موضوع پرداخته می شود که کدامیک از راهکارها و ایده ها برای حوزه کسب و کار مناسب می باشد و با پیگیری آن راهکار را بهبود میبخشند و تاثیرات مثبت آن در تمامی سیستم کسب و کار خودش را نشان می دهد.
بعد از اینکه راهکارها و روش هایی که برای بهبود بهینه سازی عملکرد در فرآیند کسب و کار ارائه می گردد و نتیجه خوبی را از آن می گیرند، گام بعدی آنها این می باشد که آن راهکارهایی را که فرد کاسب انجام می دهد، تصدیق کنند. تصدیق نمودن آنها فرد کاسب را تشویق می کند تا در حوزه فعالیت خود موفق تر باشد.
در این روش بیشتر کارشناسان فرآیند کسب وکار به این موضوع می پردازند که تمامی راهکارهایی را که توسط فرد کاسب انجام می شود را تجزیه و تحلیل می کنند و سپس فرصت های بهتری را که می توانند در آن حوزه انجام دهند را برای موفقیت آنها ارائه می دهند.
در این روش به این موضوع می پردازند که تمامی فرآیندهایی را که در حوزه کسب و کار صورت می گیرد را بررسی می کنند و به دنبال این هستند که آن راهکارها را برای برای بهبود بهینه سازی عملکرد تغییر دهند و آن را بهتر کنند. هدف اصلی این روش این می باشد که می خواهند شکلاتی را که دست به دست هم می دهند را کاهش دهند تا آنها بزرگتر نشوند. اگر این اقدامات صورت بگیرد و افرادی که در حیطه کاری خود فعالیت می کنند بهترین اقدامات را انجام دهند تولیدات خود را می توانند پیش فروش کنند و این به معنی نهایت موفقیت در آن شغل می باشد.
در این روش تمامی تغییراتی که در کسب و کار رخداد است را شناسایی می کنند و با کارهای جدید ادغام می کنند. در این صورت بهترین نتیجه را در پیشرفت آن کار خواهیم داشت که برای کاسبانی که در آن حوزه فعالیت می کنند بسیار مناسب می باشد.
در این روش، شرایط و اقداماتی را که در بهینه سازی عملکرد کسب و کار تاثیر می گذارند را شناسایی می کنند و در پی رفع آن می باشند تا سیستم کسب و کار را از اثرات منفی به دور نگه دارند.
در بسیاری از شغل ها امکان دارد که مشکلات بزرگی رخ دهد و سیستم آن کسب و کار را به صورت کلی مختل کند. در این روش، حوزه مربوطه به فعالیت شغلی دلایل آن شکست ها و مشکلات را پیدا می کند و به تمامی افرادی که مشغول به کسب و کار خود هستند توصیه می کند که از آنها دوری کنند تا اینکه منفعت شغلی آنها آسیب نبیند.
در این روش افرادی که مسئولیت سازمان مربوطه در بهینه سازی عملکرد کسب و کار را دارند، با تهیه پرسشنامه از افرادی که ذینفع هستند، می خواهند رضایت و یا عدم رضایت خود را بیان کنند. با استفاده از این پرسش نامه ها آنها مشکلات خود را پیدا می کنند و در جهت از بین بردن آنها تلاش می کنند و در صورتی که رضایت افراد ذینفع بیشتر باشد، آنها تلاش می کنند که آن راهکار و ایده هایی را که رضایت افراد را به دست آورده است بهبود ببخشند و بیشتر از آن استفاده کنند.
زمانی که ارزیابی های مورد نظر خود را به دست آوردند در جهت خلق ایده هایی جدید بر می آیند که برای کسب و کار آنها مفید باشد.